عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم از مطالب خوشتون آمده باشد و از آن لذت برده باشید.در صورت تمایل در نویسندگی وبلاگ در قسمت نظرات برامون بنویسید. مدیریت وبلاگ" امیر حسین رحیم نظری"

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان MEGA WEB و آدرس megaweb.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 608
:: کل نظرات : 23

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 109
:: باردید دیروز : 620
:: بازدید هفته : 1352
:: بازدید ماه : 1283
:: بازدید سال : 24129
:: بازدید کلی : 208606

RSS

Powered By
loxblog.Com

به این میگن فروشنده(حتما بخوانید)
چهار شنبه 12 بهمن 1385 ساعت 20:22 | بازدید : 1199 | نوشته ‌شده به دست Behrad davoudi | ( نظرات )

به این میگن یک فروشنده واقعی

 
 

 

 
 
یک پسر تگزاسی برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاده و به یکی از این فروشگاهای بزرگ که همه چیز میفروشند
 

 

 
(Everything under a roof) در ایالت کالیفرنیا میرود.

مدیر فروشگاه به او میگوید: یک روز فرصت داری تا به طور آزمایشی کار کرده و در پایان روز با توجه به نتیجه کار در مورد استخدام تو تصمیم میگیریم.

در پایان اولین روز کاری مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید که چند مشتری داشته است؟

پسر پاسخ داد که یک مشتری.

مدیر با تعجب گفت: تنها یک مشتری ...؟!!!

بی تجربه ترین متقاضیان در اینجا حدقل 10 تا 20 فروش در روز دارند.

حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است؟

پسر گفت: 134,999.50 دلار....

مدیر تقریبا فریاد کشید: 134,999.50 دلار .....؟!!!!

مگه چی فروختی؟

پسر گفت: اول یک قلاب ماهیگیری کوچک فروختم، بعد یک قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یک چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یک چرخ ماهیگیری 4 بلبرینگه. یعد پرسیدم کجا میرید ماهیگیری؟ گفت: خلیج پشتی.
 

من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یک قایق توربوی دو موتوره به او فروختم.

بعد پرسیدم ماشینتان چیست و آیا میتواند این قایق را بکشد؟ که گفت هوندا سیویک.

پس منهم یک بلیزی 4WD به او پیشنهاد دادم که او هم خرید.

مدیر با تعجب پرسید: او آمده بود که یک قلاب ماهیگیری بخرد و تو به او قایق و بلیزر فروختی؟

پسر به آرامی گفت:

نه ، او آمده بود یک بسته قرص سردرد بخرد که من گفتم: بیا برای آخر هفته ات یک برنامه ماهیگیری ترتیب بدهیم،شاید سردردت بهتر شد

 

 

 

 
...!!!


:: موضوعات مرتبط: جالب! , داستان،ادبیات و اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
کل تاریخ در سه سوت
چهار شنبه 12 بهمن 1390 ساعت 19:19 | بازدید : 1251 | نوشته ‌شده به دست Behrad davoudi | ( نظرات )
http://up.vatandownload.com/images/2nzbmvdorddp8tgfqbeo.gif



 



:: موضوعات مرتبط: جالب! , داستان،ادبیات و اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
پدر و مادر عزیزم دوستتان دارم
پنج شنبه 29 دی 1390 ساعت 13:49 | بازدید : 1265 | نوشته ‌شده به دست AMIR HOSSEIN | ( نظرات )

 

 


آدما تا وقتي کوچيکن دوست دارن براي مادرشون هديه بخرن اما پول ندارن.
وقتي بزرگتر ميشن ، پول دارن اما وقت ندارن.
وقتي هم که پير ميشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن!...
به سلامتي همه مادراي دنيا...

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

پدرم ، تنها کسي است که باعث ميشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم ميتوانند مرد باشند !

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

شرمنده مي کند فرزند را ، دعاي خير مادر ، در کنج خانه ي سالمندان ...

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

خورشيد
هر روز
ديرتر از پدرم بيدار مي شود
اما
زودتر از او به خانه بر مي گردد !

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

به سلامتيه مادرايي که با حوصله راه رفتن رو ياده بچه هاشون دادن
ولي تو پيري بچه هاشون خجالت ميکشن ويلچرشونو هل بدن !!!

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

سرم را نه ظلم مي تواند خم کند،
نه مرگ،
نه ترس،
سرم فقط براي بوسيدن دست هاي تو خم مي شود مادرم؛

 

 

 


سلامتيه اون پسري که...
..
10سالش بود باباش زد تو گوشش هيچي نگفت...
..
20سالش شد باباش زد تو گوشش هيچي نگفت....
... ... ... ... ..
30سالش شد باباش زد تو گوشش زد زير گريه...!!!
..
باباش گفت چرا گريه ميکني..؟
..
گفت: آخه اونوقتا دستت نميلرزيد...! :(

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

(( قند )) خون مادر بالاست .
دلش اما هميشه (( شور )) مي زند براي ما ؛
اشک‌هاي مادر , مرواريد شده است در صدف چشمانش ؛
دکترها اسمش را گذاشته‌اند آب مرواريد!
حرف‌ها دارد چشمان مادر ؛ گويي زيرنويس فارسي دارد!
دستانش را نوازش مي کنم ؛ داستاني دارد دستانش .

 

 

 

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

دست پر مهر مادر
تنها دستي ست،
که اگر کوتاه از دنيا هم باشد،
از تمام دستها بلند تر است...

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

پدر و پسر داشتن صحبت میکردن!!
پدر دستشو ميندازه دوره گردنه پسرش ميگه پسرم من شيرم يا تو؟
پسر ميگه : من..!! 
... ... ...
پدر ميگه : پسرم من شيرم يا تو؟؟!!
پسر ميگه : بازم من شيرم...
پدر عصبي مشه دستشو از رو شونه پسرش بر ميداره ميگه : من شيرم يا تو!!؟؟
پسر ميگه : بابا تو شيري...!!
پدر ميگه : چرا بار اول و دوم گفتي من حالا ميگي تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه های قبلي دستت رو شونم بود فکر کردم يه کوه پشتمه اما حالا...

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

مادر
تنها کسيست که ميتوان "دوستت دارم"‌هايش رااا باور کرد
حتي اگر نگويد...???

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

سلامتي اون پدري که شادي شو با زن و بچش تقسيم ميکنه
اما غصه شو با سيگار و دود سيگارش!

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

مادر يعني به تعداد همه روزهاي گذشته تو، صبوري! 
مادر يعني به تعداد همه روزهاي آينده تو ،دلواپسي! 
مادر يعني به تعداد آرامش همه خوابهاي کودکانه تو، بيداري! 
مادر يعني بهانه بوسيدن خستگي دستهايي که عمري به پاي باليدن تو چروک شد! 
مادر يعني بهانه در آغوش کشيدن زني که نوازشگر همه سالهاي دلتنگي تو بود!
مادر يعني باز هم بهانه مادر گرفتن....

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

پدرم هر وقت ميگفت "درست ميشود"...
تمام نگراني هايم به يک باره رنگ ميباخت...!

 

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

آدم پير مي شود وقتي مادرش را صـــــــــــــــــــــــــــــ دا ميزند اما جوابي نميشنود.........
ممماااااااااااادددددددررررررر. .............

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

کهکشانها کو زمینم؟
زمین کو وطنم؟
وطن کو خانه ام؟
خانه کو مادرم؟
مادر کو کبوترانه ام؟
معنای این همه سکوت چیست؟
من گم شدم در تو یا تو گم شدی در من ای زمان؟!

کاش هرگز آنروز از درخت انجیر پایین نیامده بودم!
کاش!

حسین پناهی

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

وقتي پشت سر پدرت از پله ها مياي پايين و ميبيني چقدر آهسته ميره ، ميفهمي پير شده! 
وقتي داره صورتش رو اصلاح ميکنه و دستش ميلرزه ، ميفهمي پير شده! 
وقتي بعد غذا يه مشت دارو ميخوره ، ميفهمي چقدر درد داره اما هيچ چي نميگه... 
و وقتي ميفهمي نصف موهاي سفيدش به خاطر غصه هاي تو هستش ، دلت ميخواد بميري

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

اگر 4 تکه نان خيلي خوشمزه وجود داشته باشد و شما 5 نفر باشيد
کسي که اصلا از مزه آن نان خوشش نمي آيد (( مادر )) است

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

هميشه مادر را به مداد تشبيه ميکردم
که با هر بار تراشيده شدن، کوچک و کوچک تر ميشود
…
ولي پدر ...
... ... ... ...
يک خودکار شکيل و زيباست که در ظاهر ابهتش را هميشه حفظ ميکند
خم به ابرو نمياورد و خيلي سخت تر از اين حرفهاست
فقط هيچ کس نميبيند و نميداند که چقدر ديگر ميتواند بنويسد
…
بياييد قدردان باشيم ...

 

 

http://dude-club.com/iransun/line01.gif

تو 10 سالگي : " مامان ، بابا عاشقتونم"
تو 15 سالگي : " ولم کنين "
تو 20 سالگي : " مامان و بابا هميشه ميرن رو اعصابم"
... ... ...
تو 25 سالگي : " بايد از اين خونه بزنم بيرون"
تو 30 سالگي : " حق با شما بود"
تو 35 سالگي : "ميخوام برم خونه پدر و مادرم "
تو 40 سالگي : " نميخوام پدر و مادرم رو از دست بدم!!!!"
تو هفتاد سالگي : " من حاضرم همه زندگيم رو بدم تا پدر و مادرم الان اينجا باشن ...!
بيايد ازهمين حالا قدر پدرو مادرامونو بدونيم...
از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست ...

به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: جالب! , داستان،ادبیات و اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
چهار شنبه 21 دی 1390 ساعت 20:8 | بازدید : 1400 | نوشته ‌شده به دست AMIR HOSSEIN | ( نظرات )

 این هم چند تا مثال که در زبان انگلیسی استفاده می شوند.......

List of AS...AS Similes

This is a list of well known AS...AS similes. There are more similes, of course, some common and others less common because anyone can make a simile at any time--you too!

 

simile meaning comment
as alike as two peas in a pod identical or nearly so  
as bald as a coot completely bald  
as big as a bus very big  
as big as an elephant very big  
as black as a sweep completely black sweep = chimney sweep
as black as coal completely black  
as black as pitch completely black  
as blind as a bat completely blind may be exaggeration
as blind as a mole completely blind may be exaggeration
as bold as brass very bold usually in a negative sense
as brave as a lion very brave  
as bright as a button very bright  
as bright as a new pin very bright and shiny  
as busy as a beaver very busy  
as busy as a bee very busy  
as busy as a cat on a hot tin roof very busy  
as calm as a millpond very calm and still usually said of water
as clear as a bell very clear of a sound
as clean as a whistle very clean  
as clear as crystal very clear  
as clear as mud not at all clear irony/sarcasm
as cold as ice very cold  
as common as dirt very common, rude, vulgar usually said of a person
as cool as a cucumber cool  
as cunning as a fox cunning  
as dead as a doornail dead  
as dead as the dodo dead, extinct the dodo is an extinct bird
as deaf as a post completely deaf may be exaggeration
as different as chalk from cheese very different  
as drunk as a lord completely drunk  
as dry as a bone very dry  
as dry as dust very dry  
as dull as dishwater dull, boring usually said of a person
as easy as A.B.C. very easy  
as easy as apple-pie very easy  
as flat as a pancake completely flat  
as free as a bird very free to go anywhere  
as fresh as a daisy very fresh  
as gentle as a lamb very gentle usually said of a person
as good as gold very good and obedient usually said of a person
as happy as a lark very happy usually said of a person
as hard as nails very tough in character of a person
as hot as hell very hot  
as hungry as a bear very hungry  
as hungry as a wolf very hungry  
as innocent as a lamb innocent, not worldly-wise usually said of a person
as large as life conspicuously present  
as light as a feather very light  
as light as air very light  
as mad as a hatter completely crazy  
as mad as a hornet very angry  
as nutty as a fruitcake completely crazy  
as obstinate as a mule very obstinate, stubborn  
as old as the hills very, very old  
as pale as death very pale or white in the face of a person
as plain as day very clear  
as poor as a church mouse poverty-stricken  
as poor as dirt poverty-stricken  
as proud as a peacock very proud  
as pure as snow pure and innocent  
as pure as the driven snow pure and innocent  
as quick as a wink very quick(ly)  
as quick as lightning very quick(ly)  
as quick as silver very quick  
as quiet as a church mouse very quiet  
as safe as houses very safe, secure  
as scarce as hen's teeth very, very scarce irony (hens have no teeth)
as sharp as a razor very sharp  
as sick as a dog very sick  
as sick as a parrot very sick  
as silent as the dead completely silent  
as silent as the grave completely silent  
as slippery as an eel slippery, evasive, not to be trusted of a person
as slow as a snail very slow  
as slow as a tortoise very slow  
as smooth as silk very smooth  
as snug as a bug in a rug in a very comfortable position humorous
as sober as a judge sober  
as solid as a rock solid  
as solid as the ground we stand on solid  
as sound as a bell very clear of a sound
as sour as vinegar very sour  
as steady as a rock very steady  
as stiff as a board completely stiff  
as straight as an arrow straight an arrow flies straight
as strong as an ox very strong  
as stubborn as a mule very stubborn, obstinate  
as sturdy as an oak very strong and solid  
as sure as death and taxes absolutely certain to happen  
as tall as a giraffe very tall  
as thin as a rake very thin  
as timid as a rabbit very timid  
as tough as leather very tough  
as tough as nails very tough often said of a person
as tough as old boots very tough often said of a person
as welcome as a skunk at a lawn party not welcome at all irony/sarcasm (skunks stink)
as white as a ghost very pale or white in the face of a person
as white as a sheet pure white  
as white as snow pure white  
as wise as Solomon very wise King Solomon
as wise as an owl very wise


:: موضوعات مرتبط: داستان،ادبیات و اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 52
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
پنج شنبه 8 دی 1390 ساعت 10:44 | بازدید : 1838 | نوشته ‌شده به دست AMIR HOSSEIN | ( نظرات )

  

 

 

 

   نتيجه يك تحقيق در انگلستان 

 
داشنگاه کبمريج انگلتسان تقحيقي روي روش خوانده شدن

 

 

کملات در مغز اجنام شده است که مخشص مي کند که مغز

 

 

انسان تهنا حروف اتبدا و اتنها ي کلمات را پدرازش کرده و کمله

 

 

را مي خواند. به هيمن دليل است که با وجود به هم ريتخگي

 

 

اين نوتشه شما تواسنتيد آنرا بخاونيد 

 

 

حالا اگه برگردی میبینی که نمی تونی بخونیش چون ذهنت

 

 

فهمید و عکس العمل نشون میده.  

 

عجب ذهن..... داریم

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

 

الکی تا پایین میای که چی؟ جمله با اینکه اشتباه بود اما تو

 

خوندیش برو بالا ببین. دیگه خوندنش سخت شده

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: جالب! , داستان،ادبیات و اشعار , , , ,
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
پنج شنبه 14 مهر 1390 ساعت 13:46 | بازدید : 1889 | نوشته ‌شده به دست AMIR HOSSEIN | ( نظرات )
 
 
 
 
 

عجیب تر از علم؛

 مرد مارمولکی

این مخلوق مرموز، در تاریکی شب در کنار علائم راهنمایی در جاده‌‌های کارولینای شمالی در کمین اتومبیل‌ها نشسته‌است. در ضمن همیشه هم حواسش هست که دوربین‌ها، عکس و فیلمش را نگیرند...

همشهری دانستنیها/شماره 35/اعظم رستمی: تابه‌حال اسم «مرد مارمولکی» را شنیده‌اید؟ این مخلوق مرموز، در تاریکی شب در کنار علائم راهنمایی در جاده‌‌های کارولینای شمالی در کمین اتومبیل‌ها نشسته‌است. در ضمن همیشه هم حواسش هست که دوربین‌ها، عکس و فیلمش را نگیرند.طبق گزارش کانال محلی 19 در شهر لی کانتی در ایالت کارولینای جنوبی، این موجود افسانه‌ای مارمولکی پس از یک وقفه 23 ساله بازگشته و به همان رفتار‌های قدیمی خود روی آورده است.شاهدان در جاده روستایی در شهرستان می‌گویند که  آنها سر و صداهای عجیب و غریبی را در صبح روز 4 جولای شنیده و برای بررسی بیرون رفته‌اند.در این زمان بود که آنها متوجه شدند سپر جلوی ماشین‌هایشان جویده شده و اثر چنگال‌هایی نیز روی آن دیده می‌شد. پلیس‌ها این داستان را قبلا هم شنیده‌اند.

کلانتر سابق شهر لیستون تروزدِیل توضیح داد: «این اتفاقات از سال 1988 شروع شده است. آن زمان با ما تماس گرفته شد که برویم و به صدماتی که به یک ماشین وارد شده است، نگاهی بیندازیم. هنگامی که ما برای دیدن ماشین خراب شده می‌رفتیم، من تا آن​زمان چیزی شبیه آن ندیده بودم.»سپس گزارشاتی از مخلوقی سوسمارگونه در منطقه به دست رسید. گزارشات نشان می‌داد که این جاندار وحشتناک دارای قدی 2 متر و 10 سانتی‌متری، چشمان قرمز رنگ و سه انگشت پنجه‌مانند در هر  دست بود. با اشتهای فراوان برای خوردن کروم! درست مثل قدیم‌ها.بنابراین شکار مرد مارمولکی شروع شده!

 



:: موضوعات مرتبط: جالب! , داستان،ادبیات و اشعار , , ,
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
megaشعر
دو شنبه 11 مهر 1390 ساعت 17:20 | بازدید : 2124 | نوشته ‌شده به دست AMIR HOSSEIN | ( نظرات )

درت این سخن گفتِ پیغمبر است               که من شهر علمم علیّ ام در است

 

به دوستانی که احل ادبیات و شعر فارسی هستند پیشنهاد می کنم که حتما از این قسمت وبلاگ بازدید کنند.

 



:: موضوعات مرتبط: داستان،ادبیات و اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
:: ادامه مطلب ...
حکایت2
سه شنبه 29 شهريور 1390 ساعت 13:26 | بازدید : 2032 | نوشته ‌شده به دست AMIR HOSSEIN | ( نظرات )

ماهی یک زندگی را نجات داد

ملانصرالدین از مقابل غاری می گذشت که درویشی را دید که در حال دعا و نیایش بود. و از او پرسید که در آن جا بهدنبال چه چیزی میباشد.

درویش گفت:

من در مورد حیوانات فکر میکنم و چیز های زیادی را از آن ها آموخته ام که می تواند زندگی یک انسان را تغییر دهد و متحول کند.

ملا نیز گفت:

یک ماهی جان من را یک بار نجات داده است... 

 

Fish saved a life

 

Mullah Nsrdyn passed in front of the cave to see that the friary was in prayer. Andasked him what it is that it seeks.

Darwish said:

I think animals and things I have learned a lot from it.

Nsrdyn said:

A fish once saved my life is ...
 
 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: جالب! , داستان،ادبیات و اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
:: ادامه مطلب ...
حکایت1
دو شنبه 28 شهريور 1385 ساعت 21:20 | بازدید : 1978 | نوشته ‌شده به دست AMIR HOSSEIN | ( نظرات )

  حكايت مردي كه در چاله افتاد...

...Indicates a man who fell in the hole

 

 

....................................

......................................

http://up.vatandownload.com/images/2nzbmvdorddp8tgfqbeo.gif 



:: موضوعات مرتبط: جالب! , داستان،ادبیات و اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
:: ادامه مطلب ...
تهران قدیم
پنج شنبه 24 شهريور 1390 ساعت 20:6 | بازدید : 1833 | نوشته ‌شده به دست AMIR HOSSEIN | ( نظرات )

 شهر تهران به عنوان بزرگترین شهر ایران که میتوان آن را از نظر وسعت و جمعیت به شهر لندن تشبیه نمود،اما تفاتهای چشمگیری از لحاظ مسائل اجتماعی وفرهنگی بین شهر تهران وشهرهای بزرگ جهان وجود دارد که میتوان ریشه این تفاوتها را در میزان توجه به مقوله فرهنگ یافت. در تعریف شهر موضوع جالب این است که شهرها نسبت به تاریخ زندگی بشر عمر کوتاهی دارند.اولین شهرهای جهان در حدود ۵۵۰۰ سال پیش پدید آمده اند.این دوره زمانی شامل تمام تاریخ نوشته شده بشر میشود،چون ثبت وقایع با پیدایش شهر توام بوده است.اما در عین حال نسبت به عمر بشر در کره زمین که چیزی در حدود نیم میلیون سال و یا تاریخ پیدایش هموساپینس که حدود ۴۰۰۰۰ سال است،دوره ای نسبتا کوتاه میباشد. اما در مورد پیدایش شهر تهران نسبت به شهرهای بزرگ جهان نیز فاصله زیادی وجود دارد که این امر خود نشانه این تفاتها میباشد.

 

 

.Unfortunately this is not an English translatio

پرونده:Tehran.jpg

                                       قله دماوند تهران



:: موضوعات مرتبط: جالب! , داستان،ادبیات و اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
:: ادامه مطلب ...

تعداد صفحات : 2
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد