|
|
|
|
|
دو شنبه 29 اسفند 1390 ساعت 18:14 |
بازدید : 1124 |
نوشته شده به دست AMIR HOSSEIN |
( نظرات )
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 68
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
:: ادامه مطلب ...
دو شنبه 29 اسفند 1390 ساعت 14:55 |
بازدید : 1227 |
نوشته شده به دست AMIR HOSSEIN |
( نظرات )
سری به این سایت بزنید.یک گلدان مناسب انتخاب کنید . یک یا چند شاخه گل را با کشیدن در آن بگذارید.
یاداشت دلخواهتان را بنویسید .نام و نشانی ایمیل خود و دوستتان را بنویسید و آن را ارسال کنید. حتی می
توانید زمان خاصی را برای این ارسال تنظیم کنید. از این راحت تر چی می خواهید؟ دوستانتان را با یک شاخه
گل مجازی شاد کنید.
اگر می توانستيم با زبان پرندگان حرف بزنيم ، يا معنای نغمه های پرندگان را بفهميم ،
دنيايمان طور ديگری می شد.... ... در دنيای مجازی همه چيز ممکن است ، در اين
دنيا می توان به زبان پرندگان ، مارها و حتی آدم آهنی ها حرف زد. اين فايل را بشنويد!
اين نغمه واژه کشکول است به زبان بلبل ها! خودتان هم می توانيد در اين سايت واژه
های ديگر را امتحان کنيد. راست و دروغش را هم اگر توانستيد از بلبل ها بپرسيد.
( يادتان نرود که خبرش را هم به من بدهيد!) دو مترجم عجيب ديگر :
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 19:54 |
بازدید : 855 |
نوشته شده به دست AMIR HOSSEIN |
( نظرات )
عکس های جالب تر در ادامه مطلب...
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 92
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
:: ادامه مطلب ...
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 17:51 |
بازدید : 1292 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 17:48 |
بازدید : 1158 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
این عکس های دیدنی را از دست ندهید
اگر موفق نشدید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 17:45 |
بازدید : 1084 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
شب امتحان شبی که در آن نسکافه و قهوه از والیوم ده هم خواب آورتر می شوند شب ر ق ص و پایکوبی کلمات جزوه و کتاب بر روی سلسله اعصاب محیطی و مرکزی دانشجو
* * * * *
بوی شوم امتحان آيد همی, يار صفر مهربان آيد همی,
ما ز تعليم و تعلم خسته ایم، دل به امید تقلب بسته ایم،
ما برای کسب مدرک آمدیم، نی برای درک مطلب آمدیم
* * * * *
ز خرخوانان عالم هر که را دیدم غمی دارد
دلا رو کن به مشروطی که آن هم عالمی دارد
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
:: برچسبها:
امتحانات ,
طنز ,
,
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
:: ادامه مطلب ...
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 17:31 |
بازدید : 1338 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
ادامه مطلبو ببین خیلی باحاله
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 83
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
:: ادامه مطلب ...
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 17:29 |
بازدید : 1877 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
از دیدگاه کامیونداران خلاق!
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
:: برچسبها:
فرهنگ ,
ملل ,
طنز ,
,
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
:: ادامه مطلب ...
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 17:27 |
بازدید : 1066 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
سال 365 روز است در حالی كه:
1- در سال 52 جمعه داریم و میدانید كه جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 روز باقی میماند.
2- حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است كه به دلیل گرمای هوامطالعه ی دقیق برای یك فرد نرمال مشكل است. بنابراین۲۶۳ روز دیگرباقیمیماند.
3- در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است كه جمعا”122 روز میشود. بنابراین 141 روز باقی میماند.
4- اما سلامتی جسم و روح روزانه 1 ساعت تفریح را میطلبد كه جمعا”15 روز میشود. پس 126 در روز باقی میماند.
5- طبیعتا ”2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است كه در كل 30 روز میشود. پس 96 روز باقی میماند.
6- 1 ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افكار به صورت تلفنی لازم است. چراكه انسان موجودی اجتماعی است. این خود 15 روز است. پس 81 روز باقی میماند.
7- روزهای امتحان 35 روز از سال را به خود اختصاص میدهند. پس 46 روز باقی میماند.
8- تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست كم 30 روز در سال هستند. پس 16 روز باقی میماند.
9- در سال شما 10 روز را به بازی میگذرانید. پس 6 روز باقی میماند.
10- در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود و 3 روز دیگر باقی است .
11- سینما رفتن و سایر امور شخصی هم 2 روز را در بر میگیرند. پس 1 روز باقی می ماند.
12- يك روز باقی مانده همان روز تولد شماست. چگونه می توان در آن روز درس خواند؟
منبع: عصرایران
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
:: برچسبها:
طنز ,
دانشجو ,
درس ,
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 17:25 |
بازدید : 1293 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
ادامه مطلب فراموش نشه
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
:: ادامه مطلب ...
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 17:23 |
بازدید : 1140 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
این تصویر مربوط به کارتون پلنگ صورتی در حدود 39 سال پیش است. وقتی که پلنگ صورتی چمدونشو میبنده که بره سفر توریستی ، چهار کشور رو انتخاب میکنه که یکی از کشورها ایرانه!!
منبع : البرز نیوز
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 15:58 |
بازدید : 1198 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 15:50 |
بازدید : 1709 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 15:40 |
بازدید : 1231 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 12:35 |
بازدید : 1581 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
به نوشته ی تاکسل: هنرمند ژاپنی آکی نوبا ایزومی مجسمه های کوچکی را از کاغذ ساخته و آنها را درون بطری های کوچکی قرار داده است.
هر بطری فقط ۲۲ میلیمتر (۰٫۹ اینچ) طول و ۱۳ میلیمتر (۰٫۵ اینچ) عرض دارد.
بقیه در ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
:: برچسبها:
جالب ,
مجسمه ,
کوچک ,
|
امتیاز مطلب : 52
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
:: ادامه مطلب ...
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 12:14 |
بازدید : 1306 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
تام کروز یکی از بزرگترین نام ها در هالیوود، احتمالا قبل از اینکه بازیگر ثروتمندی شود کیف دوستانش و بازیگران را تحویل می گرفته است، چرا که او پیشخدمت مهمان خانه بوده است! شرط می بندم که الان بیشترین انعام را به پیشخدمت ها می دهد.
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
:: برچسبها:
شغل ,
بازیگران ,
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
:: ادامه مطلب ...
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 12:3 |
بازدید : 1594 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
انسان هم مانند دیگر موجودات زنده روی زمین، دارای محدودیت هایی برای زندگی کردن است. برخلاف بسیاری از موجودات، شرایط زندگی انسان بسیار محدود است و نمی توان در بسیاری از شرایط، جان سالم به دربرد. آنچه در ادامه می بینید، بخشی از محدودیت هایی است که بدن انسان را احاطه کرده است.
بیشترین سرعت دویدن یک انسان چقدر است؟
شاید تا چند سال دیگر، فدراسیون جهانی دو و میدانی مجبور شود مسابقات دوی سرعت را برای همیشه لغوکند؛ چرا؟ چون ورزشکاران تنها یک دهم ثانیه با حد نهایت سرعت انسان فاصله دارند.
یک انسان در سریع ترین حالت نمی تواند 100 متر را در 9 ثانیه طی کند. در حال حاضر، رکورد جهانی مسابقات دوی سرعت در اختیار اوساین بولت است که یکصد متر را در 9.58 ثانیه طی کرده و کافی است کمی بیشتر تلاش کند تا سریع ترین مرد تمام تاریخ لقب بگیرد.
حالا این عدد 9.58 ثانیه از کجا آمده؟ سرعت یک دونده به نسبت قدرت و وزن او بستگی دارد. اگر ورزشکار ریزنقش باشد، وزن کمتری دارد و سریعتر شتاب می گیرد؛ اما دست و پاهایش کوچکتر است و این به نفع سرعت نیست. اگر بدن حجیم تری داشته باشد، دست و پاهایش بلندتر است و سرعتش هم بالطبع بیشتر می شود؛ ا ما به انرژی و قدرت بیشتری نیاز خواهد داشت. در عین حال نقطه ای بینابین وجود دارد که همه این عوامل به بهترین یکنواختی با یکدیگر می رسند و در همین حالت است که حد نهایی سرعت به دست می آید.
:: موضوعات مرتبط:
پزشکی ,
,
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
:: ادامه مطلب ...
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 12:2 |
بازدید : 1206 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
لورل و هاردی در گذر زمان
منبع: عصرایران
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
:: برچسبها:
لورل ,
هاردی ,
گذر ,
زمان ,
جالب ,
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 12:1 |
بازدید : 1221 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
در خصوصیات این پرنده نوشته اند که او وقتی برای زمستان غذا جمع آوری میکند طولی نمی کشد که محل نگهداری آنها را فراموش میکند و بخاطر همین با مشکل مواجه می شود، یا هنگام خانه سازی فراموش می کند که خانه اش را کجا ساخته است و اگر از لانه اش بیرون بیاید راه بازگشت را پیدا نمیکند ...
منبع: پرشین استار
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
:: برچسبها:
پرنده ,
اسکل ,
جالب ,
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 11:54 |
بازدید : 1254 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
آلبرت اینشتین در کنار شاگردان
مدرک دانشگاهی آلبرت اینشتین
اولین تیم شرکت گوگل
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
:: ادامه مطلب ...
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 11:51 |
بازدید : 1154 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
Steve Jobs and Bill Gates
The Beatles and Mohammad Ali, 1964
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
:: ادامه مطلب ...
پنج شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 10:17 |
بازدید : 1350 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
حدس بزن این چیه؟!
اگر تونستی حدس بزنی این چیه؟
.
.
.
.
یه راهنمایی: این عکس در سال 1956 گرفته شده.
حالا می تونی حدس بزنی؟
نه؟
یه کمی فکر کن بابا
.
.
.
بگم؟
.
.
این یک هارد کامپیوتر با فضای ذخیره 5 مگابایت ه !!!!
یعنی در مقابل هاردهای 500 گیگابایتی الان هیچی نیست، مثلاً فقط به اندازه یک عکس ساده جا داره !!!
منبع: روزنه آنلاین
:: موضوعات مرتبط:
تکنولوژی ,
,
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
چهار شنبه 24 اسفند 1390 ساعت 15:13 |
بازدید : 2589 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
منبع:آریا کلیک
:: موضوعات مرتبط:
,
,
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
چهار شنبه 24 اسفند 1390 ساعت 15:12 |
بازدید : 1312 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
:: ادامه مطلب ...
چهار شنبه 24 اسفند 1390 ساعت 15:10 |
بازدید : 1113 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
به هنگام اشغال روسیه توسط ناپلئون دسته ای از سربازان وی ، درگیر جنگ شدیدی در یکی از شهر های کوچک آن سرزمین زمستان های بی پایان بودند که ناپلئون به طور تصادفی ، از سربازان خود جدا افتاد .
گروهی از قزاق های روس، ناپلئون را شناسایی کرده و تا انتهای یک خیابان پیچ در پیچ او را تعقیب کردند . ناپلئون برای نجات جان خود به مغازه ی پوست فروشی ، در انتهای کوچه ی بن بستی پناه برد . او وارد مغازه شد و نفس نفس زنان و التماس کنان فریاد زد : خواهش می کنم جان من در خطر است ، نجاتم دهید . کجا می توانم پنهان شوم ؟
پوست فروش پاسخ داد عجله کنید . اون گوشه زیر اون پوست ها قایم شوید و ناپلئون را زیر انبوهی از پوست ها پنهان کرد . پس از این کار بلا فاصله قزاق های روسی از راه رسیدند و فریاد زدند : او کجاست ؟ ما دیدیم که وارد این مغازه شد . علی رغم اعتراض پوست فروش قزاق ها تمام مغازه را گشتند ولی او را پیدا نکردند و با نا امیدی از آنجا رفتند. مدتی بعد ناپلئون از زیر پوست ها بیرون خزید و درست در همان لحظه سربازان او از راه رسیدند .
پوست فروش به طرف ناپلئون برگشت و پرسید : باید ببخشید که از مرد بزرگی چون شما چنین سوالی می کنم اما واقعا می خواستم بدونم که زیر آن پوست ها با اطلاع از این که شاید آخرین لحظات زندگی تان باشد چه احساسی داشتید ؟
ناپلئون تا حد امکان قامتش را راست کرد و خشمگینانه فریاد کشید : با چه جراتی از من یعنی اپراطور فرانسه چنین سوالی می پرسی؟
محافظین این مرد گستاخ را بیرون ببرید، چشم هایش را بسته و اعدامش کنید. خود من شخصا فرمان آتش را صادر می کنم .
سربازان پوست فروش بخت برگشته را به زور بیرون برده و در کنار دیوار با چشم های بسته قرار دادند . مرد بیچاره چیزی نمیدید ولی صدای صف آرایی سربازان و تفنگ های آنان که برای شلیک آماده می شدند را می شنید و به وضوح لرزش زانوان خود را حس می کرد . سپس صدای ناپلئون را شنید که گلویش را صاف کرد و با خونسردی گفت : آماده ….. هدف …..
با اطمینان از این که لحظاتی دیگر این احساسات را هم نخواهد داشت، احساس عجیبی سراسر وجودش را فرا گرفت و به صورت قطرات اشکی از گونه هایش سرازیر شد. سکوتی طولانی و سپس صدای قدم هایی که به سویش روانه میشد… ناگهان چشم بند او باز شد. او که از تابش یکباره ی آفتاب قدرت دید کاملی نداشت ، در مقابل خود چشمان نافذ ناپلئون را دید که ژرف و پر نفوذ به چشمان او می نگریست.
سپس ناپلئون به آرامی گفت : حالا فهمیدی که چه احساسی داشتم؟
منبع : عصر ایران
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
چهار شنبه 24 اسفند 1390 ساعت 15:3 |
بازدید : 1958 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
عمیق ترین استخر دنیا: این استخر 33 متر عمق دارد
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
:: ادامه مطلب ...
چهار شنبه 24 اسفند 1390 ساعت 11:2 |
بازدید : 1160 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
این نقاشی ها آثار هنرمند معروف اوکراینی Oleg Shuplyak میباشد. اگر با دقت به نقاشی ها نگاه کنید در دل هر کدام از آنها یک چهره پنهان خواهید دید...
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
:: ادامه مطلب ...
جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 11:57 |
بازدید : 1276 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
در ایالات متحده امریکا در سال 1994 پی به انرژی خاصی در وجود خود برد که با این انرژی می تواند بالانس اجسام را حتی به مقدار ناچیز حس کند او از این انرژی خود در این 15 سال گذشته دنیا را با حیرت و شگفتی رو به رو کرده است.
ایشان می تواند سنگ های معمولی و با شیب و اندازه های مختلف را توسط تمرکز و کنترل اعصاب باور نکردنی روی هم قرار دهد. تصاویر زیر گویای تمام این ادعا می باشد و در این کار هیچ حیله فتوشاپی و کمک از قدرت چسب وجود ندارد و فقط و ققط با کنترل اعصاب و حس کردن تعادل اجسام این اعمال انجام گرفته است.
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
:: ادامه مطلب ...
جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 11:49 |
بازدید : 1318 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 11:47 |
بازدید : 1310 |
نوشته شده به دست Arash Salehnia |
( نظرات )
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
جمعه 12 اسفند 1390 ساعت 21:36 |
بازدید : 1443 |
نوشته شده به دست AMIR HOSSEIN |
( نظرات )
آخه تو که می ترسی،مجبوری جنگولک بازی در بیاری
قام قام قام قام قام ....بیب بییییییییییییییییییییب
اوخی
آی ی ی ی...گردنم
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
:: برچسبها:
عکس ,
متحرک ,
gif ,
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
جمعه 12 اسفند 1390 ساعت 21:53 |
بازدید : 1253 |
نوشته شده به دست AMIR HOSSEIN |
( نظرات )
کوچک ترین ماشین ساخته شده توسط پری واتکینز با 41 سانتیمتر ارتفاع و 51 اینچ طول و 26 اینچ عرض
بزرگترین مجموعه ی نان تست شده که لورا هادلند آنها را شبیه چهره
مادرخود به صورت یک موزاییک بزرگ در کنار هم چیده است
بزرگترین کدوتنبل با وزن 1810.5 پوند
بزرگترین مجموعه از عروسک میکی ماوس شامل بیش از 2760 عروسک است.
بقیه در ادامه مطلب...
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
جمعه 12 اسفند 1390 ساعت 21:42 |
بازدید : 1292 |
نوشته شده به دست AMIR HOSSEIN |
( نظرات )
سعی کنید ابعاد اشیاء زیر را حدس بزنید:
ظاهرا اشتباه کردید!
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
جمعه 12 اسفند 1390 ساعت 21:32 |
بازدید : 1210 |
نوشته شده به دست AMIR HOSSEIN |
( نظرات )
مرحوم آيت لله ميرزا احمد مجتھدی، اين روايت را نقل کردند: روزی فردی آمد خدمت امام معصوم و به ايشان عرض کرد: اگر روزی يکی از دوستان
شما گناھی کند، عاقبتش چگونه خواھد بود؟ امام در پاسخ به وی فرمودند: خداوند به او يک بيماری عطا می نمايد تا سختی ھای آن بيماری کفاره ی
گناھانش شود. آن مرد دو مرتبه پرسيد: اگر مريض نشد چه؟ امام مجدد فرمودند: خداوند به او ھمسايه ای بد می دھد تا او را اذيت نمايد و اين اذيت و آزار
ھمسايه، کفاره ی گناھانش شود. آن مرد گفت: اگر ھمسايه ی بد نصيبش نشد چه؟ امام فرمودند: خداوند به او دوست بدی می ھد تا وی را اذيت نمايد و
آزار آن دوست بد، کفاره ی گناھان دوست ما باشد. آن مرد گفت: اگر دوست بد ھم نصيبش نشد چه؟! امام فرمودند: خداوند ھمسر بدی به او می دھد تا
آزار ھای آن ھمسر بد، کفاره ی گناھانش شود. آن مرد گفت: اگر ھمسر بد ھم نصيبش نشد چه؟ امام فرمودند: خداوند قبل از مرگ به او توفيق توبه
عنايت می فرمايد. باز ھم آن مرد از روی عنادی که داشت گفت: و اگر نتوانست قبل از مرگ توبه کند چه؟ امام فرمودند: به کوری چشم تو! ما او را شفاعت خواھيم کرد.
:: موضوعات مرتبط:
داستان،ادبیات و اشعار ,
,
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
جمعه 12 اسفند 1390 ساعت 21:30 |
بازدید : 1291 |
نوشته شده به دست AMIR HOSSEIN |
( نظرات )
آمدی جانم به قربانت...
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
نوشدارويی و بعد از مرگ سھراب آمدی
سنگدل اين زودتر می خواستی حالا چرا؟
عمر ما را مھلت امروز و فردای تو نيست
من که يک امروز مھمان توام فردا چرا؟
نازنينا ما به ناز تو جوانی داده ايم
ديگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
وه که با اين عمرھای کوته بی اعتبار
اين ھمه غافل شدن از چون منی شيدا چرا؟
شور فرھادم بپرسش سر به زير افکنده بود
ای لب شيرين جواب تلخ سر بالا چرا؟
ای شب ھجران که يکدم در تو چشم من نخفت
اينقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پريشان می کند
در شگفتم من نمی پاشد ز ھم دنيا چرا؟
در خزان ھجر گل، ای بلبل طبع حزين
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟
شھريارا بی حبيب خود نمی کردی سفر
اين سفر راه قيامت می روی تنھا چرا؟
"زنده ياد استاد شھريار"
:: موضوعات مرتبط:
داستان،ادبیات و اشعار ,
,
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
جمعه 12 اسفند 1390 ساعت 20:12 |
بازدید : 1395 |
نوشته شده به دست AMIR HOSSEIN |
( نظرات )
2
3
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
:: ادامه مطلب ...
جمعه 12 اسفند 1390 ساعت 20:38 |
بازدید : 1245 |
نوشته شده به دست AMIR HOSSEIN |
( نظرات )
مقيم لندن بود، تعريف می کرد که يک روز سوار تاکسی می شود و کرايه را می پردازد. راننده بقيه پول را که برمی گرداند 20 پنس اضافه تر می دھد!
می گفت: چند دقيقه ای با خودم کلنجار رفتم که بيست پنس اضافه را برگردانم يا نه؟ آخر سر بر خودم پيروز شدم و بيست پنس را پس دادم و گفتم آقا اين
را زياد دادی...
گذشت و به مقصد رسيديم. موقع پياده شدن راننده سرش را بيرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم. پرسيدم بابت چه؟ گفت می خواستم فردا بيايم مرکز
شما مسلمانان و مسلمان شوم اما ھنوز کمی مردد بودم. وقتی ديدم سوار ماشينم شديد خواستم شما را امتحان کنم.
با خودم شرط کردم اگر بيست پنس را پس داديد بيايم. فردا خدمت می رسيم!
تعريف می کرد: تمام وجودم دگرگون شد حالی شبيه غش به من دست داد.
من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بيست پنس می فروختم!
:: موضوعات مرتبط:
داستان،ادبیات و اشعار ,
,
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
جمعه 12 اسفند 1390 ساعت 20:35 |
بازدید : 1157 |
نوشته شده به دست AMIR HOSSEIN |
( نظرات )
يک فروشنده کوکاکولا که برای فروش به عربستان سعودی رفته بود، دست از پا درازتر برگشت و کاملاً نااميد شده بود. يکی از دوستانش از اون
پرسيد: چرا در عربستان موفق نبودی؟ فروشنده جواب داد: وقتی رفتم خيلی مطمئن بودم که می تونم فروش خوبی داشته باشم، اما يک مشکل داشتم، و
اون اين بود که نمی دونستم چه طور عربی صحبت کنم به ھمين دليل به خودم گفتم که اين پيام رو از طريق سه تا پوستر انتقال بدھم:
پوستر اول: يک مرد که روی ماسه ھای داغ صحرا دراز کشيده و کاملاً خسته و از حال رفته است
.پوستر دوم: مرد داره کوکاکولا می نوشه
.پوستر سوم: مرد ما ھم اکنون کاملاً سرحال و شاداب است
.دوستش گفت: خيلی عاليه، اين طرح بايد جواب می داد
!فروشنده جواب داد: ولی ھيچ کس به من نگفته بود که اونھا از راست به چپ می خونن
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
جمعه 12 اسفند 1390 ساعت 20:31 |
بازدید : 1463 |
نوشته شده به دست AMIR HOSSEIN |
( نظرات )
در يکی از روزھای سرد ماه ژانويه و در يکی از محلات فقيرنشين در شھر واشنگتن دی.سی صبح زود که مردم آن منطقه که اکثرا يا کارگر معدن
بودند و يا صاحب مشاغل سياه از خانه ھايشان بيرون زدند تا يک روز پر از رنج و مشقت ديگر را آغاز کنند، زنان و مردانی که تفريح و لذت در
زندگيشان نامفھوم بود و به قول معروف آنھا زندگی نمی کردند بلکه به اجبار زنده بودند تا رياضت بکشند که نميرند. آن روز نيز آن مردم بينوا در حالی
که خيلی ھايشان کارگر روزمزد بودند و نمی دانستند آيا امشب ھم با چند دلار به خانه باز می گردند و يا بايد با دست خالی به خانه ھای نکبت زده شان
بروند و از فرزندانشان خجالت بکشند خود را برای روزی مشقت بار آماده می کردند که ناگھان صدای ويولن زيبايی از گوشه يک خرابه به گوش
رسيد. آوای ويولن آن قدر زيبا و مسحور کننده بود که پای آن مردم فقير از رفتن باز ماند اکثرا آنھا با اين که می دانستند اگر دير برسند جريمه می شوند
بدون توجه به اين مشکل در آن خرابه که اندازه يک سالن کنسرت بود جمع شدند و حدود دو ساعت و نيم با گوش دادن به آن آھنگ ھای زيبا و استثنايی
اشک ريختند، خنديدند، به خاطراتشان فکر کردند و سرانجام نيز ويولونيست خيابانی که مردی 35 ساله بود کارش تمام شد ويولن خود را برداشت و
آماده رفتن شد اما در ھمين حال و احوال تشويق بی امان مردم ھمه آنھا را به صف کرد و به ھمگی که حدود 300 نفر بودند، نفری 5 دلار داد و سپس
در حالی که برای آنان بوسه می فرستاد سوار تاکسی شد و رفت تا مردمان فقير از فردا اين ماجرا را ھمچون افسانه به دوستانشان بگويند.
اما در آن روز ھيچ کس نفھميد ويولونيست 35 ساله کسی نيست جز جاشوا بل يکی از بھترين موسيقی دانان جھان که 3 روز قبل بليت کنسرتش ھر کدام
100 دلار به فروش رفته بود. فردای آن روز جاشوا به يکی از دوستانش که از اين موضوع با خبر شده بود گفت من فرزند فقرم. آن روز وقتی در
کنسرت فقط مردم ثروتمند را ديدم از خودم خجالت کشيدم که فقيران را از ياد برده ام. به ھمين خاطر به آن محله فقيرنشين رفتم و ھمان کنسرت دو
ساعت و نيمه را تکرار کردم بعد ھم وقتی يادم آمد اکثر آنھا به خاطر من بايد جريمه شوند تمام پولی را که از کنسرت نصيبم شده بود را ميان آنھا تقسيم
کردم و چقدر ھم لذت بردم.
:: موضوعات مرتبط:
داستان،ادبیات و اشعار ,
,
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
جمعه 12 اسفند 1390 ساعت 20:31 |
بازدید : 1365 |
نوشته شده به دست AMIR HOSSEIN |
( نظرات )
پاسخ ھای جالب اين دانش آموز باعث شد تا نمره صفر نگيرد! سوال ھا و جواب ھا را بخوانيد.
ناپلئون درکدام جنگ مرد؟
در آخرين جنگش!
اعلاميه استقلال امريکا در کجا امضا شد؟
در پايين صفحه.
چگونه می توانيد يک تخم مرغ خام را به زمين بتنی بزنيد بدون آن که ترک بردارد؟
زمين بتنی خيلی سخت است و ترک بر نمی دارد!
علت اصلی طلاق چيست؟
ازدواج!
علت اصلی عدم مردود شدن دانش آموزان چيست؟
امتحانات.
چه چيزھايی را ھرگز نمی توان درصبحانه خورد؟
نھار و شام!
چه چيزی شبيه به نيمی از يک سيب است؟
نيمه ديگر آن سيب!
اگر يک سنگ قرمزی را در دريای آبی بياندازيد، چه خواھد شد؟
خيس خواھد شد!
يک فرد چگونه می تواند ھشت روز نخوابد؟
مشکلی نيست، شبھا می خوابد!
چگونه می توانيد فيلی را با يک دست بلند کنيد؟
شما امکان ندارد فيلی را پيدا کنيد که يک دست داشته باشد!
اگر در يک دست خود سه سيب و چھار پرتقال و در دست ديگر سه پرتقال و چھار سيب داشته باشيد، کلا چه خوھيد داشت؟
دستھای خيلی بزرگ!
اگر ھشت نفر در ده ساعت يک ديوار را بسازند، چھار نفر آن را در چند ساعت خواھند ساخت؟
ھيچ! چون ديوار قبلا ساخته شده!
:: موضوعات مرتبط:
جالب! ,
,
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
|